«سینما رسانهای عظیم است که میتواند منشأ تحول فرهنگی باشد و متأسفانه ما از این واقعیت غفلت کردهایم. معتقدیم که همه امکانات حیاتی بشر، اعم از تکنولوژی، علم یا هنر باید در خدمت تعالی انسان باشد، به سوی آن نهایتی که انبیای عظام میخواهند. فیلم و سینما نیز جدا از این اصل برای ما معنایی ندارد.»
یکی از مهمترین دغدغههای شهید آوینی، دستیابی سینمای کشورمان به هویت خویش و قرارگرفتن این هنر- صنعت در خدمت اسلام و انقلاب بود. همچنان که در جزه «تأملاتی در ماهیت سینما» با بیان این که سینما هنری تکنولوژیک و برآمده از فرهنگ غرب است، تصریح کرده بود: «برای پایه گذاری عالمی بر مبنای اسلام ناچار هستیم که با یقینی برآمده از ایمان به اسلام، و در پرتو آن به تمدن غرب و لوازم و محصولات آن نظر کنیم.»
اساساً رویکرد شهید آوینی به سینما، هویتمند بوده و آن را ابزاری برای ایجاد تحول فرهنگی در جامعه ما میدانست:
«سینما رسانهای عظیم است که میتواند منشأ تحول فرهنگی باشد و متأسفانه ما از این واقعیت غفلت کردهایم. معتقدیم که همه امکانات حیاتی بشر، اعم از تکنولوژی، علم یا هنر باید در خدمت تعالی انسان باشد، به سوی آن نهایتی که انبیای عظام میخواهند. فیلم و سینما نیز جدا از این اصل برای ما معنایی ندارد.»
سید شهیدان اهل قلم از همان زمان نسبت به ابتلای سینمای ایران به بحران هویت هشدار داده و نوشته بود: «سینمای ایران گرفتار بحران هویت است و این بحران به این دلیل ایجاد شده که سینما از مردم و غایات فرهنگی آنان دور است.»
البته اشاره آوینی به «هویت» یک امر کلی و انتزاعی نبود. بلکه به طور صریح و روشن، آن هویتی که میتواند سینما و فرهنگ ما را اعتلا و ترقی بخشد را ارزشهای انقلابی، مبارزاتی و فطری میدانست. به طوری که نوشت: «سینمای مبارزه باید منظر غایی و مقصود نهایی دست اندرکاران محترم امور سینمایی کشور باشد. اگر امت مسلمان ایران هویت حقیقی خویش را در مبارزه یافته است، سینمای ایران نیز باید هویت مستقل خویش را در سینمای مبارزه پیدا کند.»
و در جای دیگر بیان داشته بود که «سینمایی که میخواهد در خدمت اسلام باشد، باید روی خطاب خویش را به فطرت الهی بازگرداند» در حالی که هم در گذشته و هم در زمان حال، منبع و الگوی سینمای ما، غرب بود، آوینی میگفت: «بر ما تقلید از غربیها روا نیست، چرا که تاریخ ما در امتداد تاریخ غرب نیست. ما عصر تازهای را در جهان آغاز کردهایم و در این باب، اگر چه سینما یکی از موالید تمدن غربی است، لکن در نزد ما و در این سیر تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده، صورت دیگری متناسب با اعتقادات ما خواهد پذیرفت. سینما در غرب چیزی است و دراین مرز و بوم چیز دیگر… و سینمای ما نمیتواند که در امتداد تاریخی سینمای غرب باشد، اگر چه زبان سینما یا بیان مفاهیم به زبان سینما قواعد ثابتی دارد، فراتر از شرق و غرب.»
و همچنین: «ما خود را بینیاز از تجربیات غربیها نمیدانیم، اما برای این تجربیات شانی متناسب با آنها قائلیم. ما چارهای نداریم جز آن که سینما را یک بار دیگر در ادب و فرهنگ اسلام معنا کنیم. ما باید قابلیتهای کشف ناشده سینما را در جواب به فرهنگ و تاریخ خویش پیدا کنیم… و چه کسی میتواند ادعا کند که سینما دیگر قابلیتهایی ناشناخته ندارد؟»
آوینی در همین راستا تأکید میکرد: «اگر برای مصداق جمعی بشر بتوان ضمیری تصور کرد، هنرمندان حکایتگر آن «ضمیر» هستند. هنر، محاکات حضور و غیاب بشر نسبت به حق است. همه هنرها این چنیناند و در میان هنرها، سینما «آینه جادو» ست، آینهای که در آن چهره باطنی بشر امروز بیپرده انعکاس یافته است. منتظر بمانیم تا «خودآگاهی تاریخی» این قوم نیز در این آینه اظهار شود و باطن زیبای انقلاب اسلامی را، تا آن جا که این آینه قابلیت انعکاس آن را دارد، به جهانیان عرضه کند.»
هشدار آوینی به فعالیت روشنفکران
حاکم بودن سایه سنگین روشنفکری و روشنفکران بر فرهنگ و هنر کشورمان، از همان زمان، یکی از دغدغههای شهید آوینی بود. این هنرمند که خطرات و تهدیدهای غرب زدگان و سکولارها در فضای فرهنگی کشور را به خوبی درک میکرد در گفتارها و نوشتارهای خود بارها درباره تأثیر منفی فعالیتهای مدعیان روشنفکری هشدار داده بود. به عنوان مثال نوشته بود:
«سایه منورالفکری قرن نوزدهم بر اذهان بسیاری از روشنفکران و هنرمندان ما حجابی ظلمانی است که اجازه نداده تا آنها بتوانند با مردم در سیر تکاملی انقلاب اسلامی همراهی کنند. آنها بدون درکی عمیق از تاریخ و ضرورتهای آن سعی کردهاند که از قبول تقدیر تاریخی انقلاب استنکاف ورزند و لذا چونان کبک که سر در برف برده است، خود را نسبت به انقلاب اسلامی و آثار تاریخی و جهانی آن به غفلت زدهاند و البته انتظاری هم نباید داشت که تحول فرهنگی آرمانی ما به توسط کسانی که اعتقادی به اصل آن ندارند، بنیان نهاده شود.»
ماهیت جشنوارههای غربی
یکی از مسائلی که سینمای ایران از گذشته و به خصوص در زمان حال با آن مواجه بوده، جشنوارههای غربی هستند. شهید آوینی در این باره نیز به صراحت گفته بود: «حقیقت این است که کسب توفیق در جشنوارههای خارج از کشور، ارزشی را اثبات نمیکند. آنها به تکنیک محض جایزه نمیدهند و راهشان نیز با ما متفاوت است. تکنیک و محتوا را نیز نمیتوان از یکدیگر تفکیک کرد و چون این چنین است، پر روشن است که آنها کدامین فیلمها را خواهند.» و در جای دیگر نوشته بود: «بنده مخالف شرکت در جشنوارههای جهانی و دعوت از منتقدان بین المللی نیستم، اما مخالف آن هستم که به ارزیابی جشنوارهها و داوری منتقدان بین المللی ایمان بیاوریم. سینمای ایران باید در جهت دستیابی به یک هویت مستقل حرکت کند و خود را در آینه صیقلی وجود مردم ببیند، نه در سراب روشنفکری و روشنفکرنمایی.»
و در مقابل، پرورش هنرمندان متعهد را یک موضوع مهم و الزامی میدانست:
«اگر یک برنامه بلندمدت برای پرورش هنرمندان برنامه ساز نداشته باشیم، همین عامل مذکور میتواند ما را تدریجا به سمت یک خضوع ناخواسته در برابر هنرمندان و متخصصان غیرمتعهد به اسلام براند.»
بازگشت سینما به خویشتن
آوینی در بخشی از جزوه «تأملاتی در ماهیت سینما» نکتهای را متذکر شده که امروز هم گریبانگیر فضای سینمای ماست. این نکته، در عین کوتاه و خلاصه بودن، گویای بسیاری از ضعفهای محتوایی و موضوعی فیلمهای ایرانی است و در عین حال راه صحیح را هم به اختصار بیان داشته است: «چرا موضوع غالب فیلمهایی که در مشرق زمین تولید میشوند «عشقهای مجازی و مناسبات آدمهای فلک زده» است؟
موضوع قریب به اتفاق فیلمهایی که در ایران نیز ساخته شده، به جز استثنائاتی معدود، همین مناسبات است که اگر از بیرون این غفلت زدگی رایج بر آن نظر کنیم، تماما ناشی از دور ماندن از حیات طیبه ایمانی و پذیرش مناسبات خانوادگی و اجتماعی غرب در جامعهای است که ماهیتا با این مناسبات بیگانگی دارد و در جستوجوی هویت دیگری است. منظور این نیست که سینما نباید به این مناسبات بپردازد، بلکه قصد ما باید رها ساختن آدمها از فلک زدگی باشد و رساندن آنها به آزادی و استقلال و استغنا، نه آن که آنان را در ضعفها و نقصهایشان تایید کنیم. و روشن است که تا خود از فلک زدگی و غفلت رایج ملازم آن رها نشویم اصلا در نمییابیم که آن چه را «رنجهای بشری» نام نهادهایم، باتلاق عفنی است که از ضعفها و نقصها و نیازها و عادات زاید و تعلقات دنیایی ما فراهم آمده است؛ وگرنه کدام رنجهای بشری؟ اینها رنجهایی است که بشر امروز به خاطر دوربودن از حقیقت انسانی خویش بدان اسیر است. پرداختن به این رنجها هنگامی زیباست که همراه با «تذکر» باشد.» و اما این که با گذشت 18 سال از شهادت آوینی، هنوز هم اندیشههای آن هنرمند حقیقت طلب میتواند راه گشای سینمای ما باشد. یکی از قدمهایی که میتواند به کاهش بسیاری از مشکلات این عرصه بیانجامد، ترویج بیش از پیش این اندیشهها نزد مسئولان و هنرمندان سینما، منتقدان و نظریه پردازان هنر هفتم و دانشجویان این رشته است.
منبع: کیهان