آمریکا به رغم تمام این شکست ها، همچنان تلاش دارد تا خاورمیانه ای جدید را رقم زند که محور آن را حفظ منافع آمریکا تشکیل می دهد. در این چارچوب، آمریکا در دو حوزه فعالیت می کند.
ساختن خاورمیانه ای به سبک آمریکا از خواسته های واشنگتن بوده و هست که بعضاً با نام خاورمیانه بزرگ و خاورمیانه جدید صورت گرفته است. بر اساس این تفکر، آمریکا تلاش دارد خاورمیانه ای بر اساس معیارهای خود ایجاد کند که صرفاً مطیع و فرمانبردار آن باشد. یک سال از آغاز حرکت های مردمی در کشورهای عربی شمال آفریقا و حوزه خلیج فارس می گذرد. شاید کمتر کسی گمان می کرد حرکتی که ابتدا برای قرصی نان در تونس آغاز شد، در نهایت به حرکت جهانی مبدل شود که نتیجه آن سرنگونی حاکمانی همچون «بن علی» در تونس، «مبارک» در مصر، «قذافی» در لیبی، «صالح» در یمن و اوج گیری قیام مردمی در بحرین، یمن، عربستان و اردن و مراکش باشد. آنچه موجب شد تا این حرکت ها در این مسیر قرار گیرد، اندیشه بیداری اسلامی بود که هراس غرب و سران دست نشانده عرب را به همراه داشت.نکته مهم آنکه، تمام این تحولات یک پیامد اصلی داشت و آن اینکه، اصل آمریکایی خاورمیانه جدید را با چالش و ابهامات بسیاری همراه ساخت. اوباما درحالی ادعای احیای آمریکا را داشت که وی نیز مانند بوش ادعای خاورمیانه جدید را سر می داد؛ خاورمیانه ای که در آن جایگاه آمریکا احیا شده و متحدان آمریکا شامل حاتمان عرب دست نشانده و صهیونیست ها از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشند. اکنون با گذشت یک سال از حرکت های مردمی در کشورهای عربی می توان گفت که این رویا نیز مانند رویاهای بوش به حقیقت نپیوست و اوباما باید این شکست را در کارنامه خود مشاهده کند.
نکته قابل توجه در این حوزه آنکه، آمریکا به رغم تمام این شکست ها، همچنان تلاش دارد تا خاورمیانه ای جدید را رقم زند که محور آن را حفظ منافع آمریکا تشکیل می دهد. در این چارچوب، آمریکا در دو حوزه فعالیت می کند.الف- ایجاد اتحادهای جدید: بررسی کارنامه تحولات منطقه نشان می دهد که آمریکا تلاش دارد تا ادعای سال 2009 اوباما مبنی بر ایجاد چتر امنیتی در خاورمیانه را اجرایی سازد. براساس این طرح، ائتلافی از صهیونیست ها، شورای همکاری خلیج فارس، رژیم صهیونیستی و ترکیه مسئول برقراری امنیت در منطقه با محوریت تأمین منافع آمریکا و حذف مقاومت می شوند. روند تحولات کنونی منطقه و نحوه موضع گیری ها نشان می دهد که آمریکا تلاش دارد این ائتلاف را ایجاد تند که روابط ایجاد شده میان این مهره ها و بازیگری واحد آنها از جمله نشانه های آن است. رویکرد قطر و بعضاً عربستان و بحرین به برقراری روابط با صهیونیست ها، همگرایی ترکیه و شورای همکاری خلیج فارس، روابط پنهان ترکیه و صهیونیست ها، نمودی از این تحرکات است. نکته قابل توجه آنکه آمریکا خود در ورای این تحرکات پنهان شده و چنان وانمود می سازد که صرفاً نظاره گر است، در حالی که حرکت تمام این مهره ها براساس خواست و نظر آمریکا صورت می گیرد.ب- تضعیف مقاومت: نکته مهم در ائتلاف مذکور تحرک آمریکا برای استفاده از این روند برای مقابله با جبهه مقاومت می باشد. در این چارچوب مشاهده می شود که تحرکات مذکور در چند حوزه اجرا می شود. اولاً در قبال ایران اعمال برنامه ایران هراسی کشورهای عربی، استقرار طرح سپر موشکی در ترکیه، تهدیدات نظامی صهیونیست ها علیه ایران در کنار اعمال تحریم های جدید از سوی اروپا و آمریکا اجرا می شود. آنها برآنند تا درآستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی، چالش های سیاسی، امنیتی و اقتصادی را بر ایران تحمیل تنند تا در ورای آن اهداف سلطه طلبانه علیه مقاومت را اجرا کنند.ثانیاً درقبال سوریه نیز آنها ابزاری همچون زنده نگاه داشتن آتش بحران های امنیتی با اعزام گروه های القاعده و تروریست ها، اعلام حمایت های معارضان غربگرای داخل و خارج سوریه برای به اصطلاح نمایش تعداد بالای مخالفان، پرونده سازی در اتحادیه عرب برای بازگشایی آن در شورای امنیت، تهدیدات امنیتی از سوی ترکیه و صهیونیست ها و… را اجرا کرده و می کنند تا در نهایت طرح سرنگونی اسد و یا جنگ داخلی در سوریه را اجرا کنند.
ثالثاً در قبال لبنان نیز آنها با جریان 14 مارس و نیز القاعده و دادگاه ترور رفیق حریری نخست وزیر فقید لبنان، به دنبال اعمال فشار بر حزب الله هستند.رابعاً در فلسطین نیز ائتلاف مذکور یا تشدید اشغالگری صهیونیست ها در قدس و کرانه باختری، حمله نظامی و محاصره غزه، افزایش ربایش رهبران مقاومت در کرانه باختری، احیای روند سازش برای شکستن آشتی ملی و در نهایت مطرح کردن ادعاهایی مبنی بر انتقال دفتر حماس از سوریه به قطر، اردن و ترکیه، به دنبال مشغول داشتن مقاومت فلسطین به حاشیه ها هستند. با توجه به این شرایط این سوال مطرح است که ریشه این تحرکات چیست و چرا آمریکا چنین خاورمیانه ای را در دستور کار قرار داده است؟پاسخ به این پرسش را در ناکامی های یک سال اخیر آمریتا در منطقه می توان جست وجو کرد. آمریکا دریافته است که توان مقابله با موج بیداری اسلامی را ندارد و دامنه آن تا بحرین، عربستان، اردن و یمن را خواهد گرفت. در کنار سرنگونی حاکمان دست نشانده عربی این موج، نابودی رژیم صهیونیستی و حذف منافع آمریکا را در پی دارد. آمریکا به رغم تمام تحرکات صورت داده نتوانسته موج بیداری اسلامی در کشورهای عرب را سرنگون سازد و راه آنها ادامه دارد لذا سناریوی خود را بر حذف مقاومت و الگوهای اصلی بیداری اسلامی منطقه تدوین کرده است. آمریکا بر این گمان است که با حذف و یا به چالش کشاندن کشورهای ایران، سوریه، لبنان و فلسطین، می تواند در ملت های منطقه از جمله در مصر، لیبی، تونس، مراکش، اردن، یمن، بحرین، عربستان تزلزل ایجاد کند تا در ورای آن ضمن سرکوب بیداری اسلامی، خاورمیانه جدید را براساس الگوهای خود تدوین کند. همزمان با حذف الگوها، آمریکا برای به انحراف کشاندن قیام های مردمی نیز فعالیت می کند. آمریکا در گذشته الگوهای واحدی را در منطقه اجرا می کرد که برای حفظ حاکمان دست نشانده و مقابله با مقاومت بوده ولی اکنون طرح های متعدد و چند جانبه ای را در پیش گرفته به گونه ای که در هر کشوری الگوی ویژه ای را برای مصادره قیام مردمی اجرا می سازد. به عبارت دیگر می توان گفت که هرچند که دشمنی آمریکا با جبهه مقاومت امری سابقه دار است، اما واشنگتن اکنون با ائتلاف جدید منطقه ای شامل ترکیه، صهیونیست ها، شورای همکاری خلیج فارس، به دنبال اجرای خاورمیانه جدیدی است که در آن بیداری اسلامی حذف و احیای منافع آمریکا اجرایی شود.
براین اساس می توان گفت که تحرکات اخیر منطقه صرفاً علیه جبهه مقاومت نبوده بلکه هدف کلانی به نام مقابله با بیداری اسلامی کل منطقه از مصر گرفته تا بحرین و عربستان را در برمی گیرد، لذا راهکار مقابله با آن نیز استمرار وحدت و یکپارچگی میان جبهه مقاومت و ملت های منطقه در قالب بیداری اسلامی است تا شکستی دیگر بر رویاهای خاورمیانه ای سران آمریکا وارد سازند.
قاسم غفورى